معنای عشق |
||
عشق يعني حسرتي دريك نگاه بشنواين التماسرو |
هیچ کسی اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزیست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست گاه بر روی زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفائل میزنم حافظه دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت ما ز یاران چشم یاری داشتیم
بوسه ام را می گذارم پشت در
قهرکردی , قهرکردم , سر به سر
تو بیا , در را تماما باز کن
هر چه میخواهی برایم ناز کن
من غرورم را شکستم , داشتی ؟
آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
دلتنگ تر از آن که دلم را بشکانی
من آمده ام یا نشود یا نتوانی من آمده ام تا که به چشم تو بدوزم چشم های شکست خورده ی رویای جوانی تنهایی و دل تنگی هایتان را پیشفروش نکنید فصلاش که برسد به قیمت میخرند !! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * من و این داغ در تکرار مانده / من و این عشق بیدار مانده مپرس از من چرا دلتنگ هستم / دلم بین در و دیوار مانده * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست / گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * من وجودم به تو مدیون و دلم مامن توست / آرزویم نظری روی تو و دیدن توست * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * به نام خدائی که هستی را با مرگ ، دوستی را یک رنگ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بیا باران را دعوت کنیم ، به جشن دلتنگی رازقی * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تمام خنده هایم را نذر کرده ام * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * یه حساب تو دلتنگی هات برام باز کن شاید برنده کل دلتنگی هات شدم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * اگه دلتنگ باشی تو ، مثل بارون شروع میشم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * از چه دلتنگ شدی !؟ دلخوشی ها کم نیست ! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تو این دنیا تو این عالم / میون این همه آدم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دلتنگم و دیدار تو درمان من است / بی رنگ رخت زمانه زندان من است * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * سلام بهونه قشنگ من برای زندگی / آره بازم منم همون بهونه همیشگی * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم ، تو همیشه دعوتی ، راس ساعت دلتنگی ! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دلتنگ دیدار تو ام / ای ماه شهر آرای من * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * بی حوصله ام * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * شبی باران ، شبی آتش ، شبی آیینه و سنگم * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * من آن ابرم که میخواهد ببارد / دل تنگم هوتی گریه دارد * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دلتنگی هایم را به بند میکشم شاید روزی لایق گریبانت شوند !! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * اگر دلتنگی کم آوردی غصه نخور! من به جای هر دویمان دلتنگتم!!!
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل / تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
تو همیشه دعوتی ، راس ساعت دلتنگی !
من اگر دور ز تو هستم و دلتنگ شدم / با صدای خوش تو غرق در آهنگ شدم
زندگی را با رنگ ، عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ
شاپرک را صد رنگ ، و مرا دلتنگ تو آفرید
فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی
و رفتی ، بی آنکه نباشی
بیا دوباره عادت کنیم ، به بغض غریبانه عاشقی
تا تو همان باشی که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت ، دلتنگی ام را به باد می سپارد
که با هر قطره اشکت ، منم که زیر رو رو میشم
همیشه ساده رنجیدی ، همیشه سخت بخشیدی
تورو میبخشم این لحظه ، شاید بازم منو دیدی
حال دل از من نمیپرسی چرا حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست
بهتر ببین !
ببین من دل به کی دادم / به اون کس که نمیخوادم
دلم شیشه دلش سنگه / واسه سنگه دلم تنگه
بر هیچ تنی مباد و بر هیچ دلی / آنچه از غم هجران تو بر جان من است
فدایه مهربونیات چه میکنی با سرنوشت / دلم برات تنگ شده بود این نامه و واست نوشت
ای چشم های روشنت / آیینه ی فردای من
دست خودم نیست
کمی دلتنگ فردایم
فردایی
که تومی آیی
شاید
من نباشم
شبی از زندگی سیرم ، شبی با مرگ می جنگم
تو آتش می شوی بر خرمن احساس تنهاییم
تو را با هر نفس می بویم ، اما باز دلتنگم
دل تنگم غریب این در و دشت / نمیداند کجا سر میگذارد
اي کـــاش هـمـان آدمـهـايـي کـه نـوشتـههايـم را ميدزدنـد و حـرفهـايـم را به نـام خـودشـان ميزننـد گـوشـهاي از دردهـايـم را هـم بـدزدنـد و بـه نـام خـودشـان بــزنــنــد !!
در شهر بودم
دیدم
هر کس به دنبال چیزی می دود
یکی به دنبال پول
یکی به دنبال چهره دلکش
یکی به دنبال لحظه ای توجه چشمان هرزگرد
یکی به دنبال نان
یکی هم به به دنبال اتوبوسی !
اما دریغ
هیچکس دنبال خدا نبود !!!
هیچ وقت نگو رسیدم ته خط....
"اگر هم احساس کردی رسیدی ته خط"....
یادت بیار که معلم کلاس اولت گفت:نقطه سر خط.....
خـــــــــواسـتـنـد از عـشـق …
آغــــــــــوش و بـوسـه را حـذف کـنـنـد …
عـشـق … !
از آغـوش و بـوســـه
حـذف شـد … !!!
خاطراتت صف کشیده اند !
یکی پس از دیگری ...
حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !!
و من ...
فرار می کنم
از فکر کردن به تو
مثل رد کردن آهنگی که ...
خیلی دوستش دارم خیلی !!!
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها
تهی از موج و سراب
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست .. . تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد
مدت هاست تنها چیزی که مرا یاد ِ تو می اندازد
طعنه های دیگران است !
شاید اگر این " دیگران " نبودند ،
تو زودتر از اینها
برای من ، مـُرده بودی ...
مدت هاست دلم احساس سنگینی می کند...
مدت هاست یاد گرفته ام گریه نکنم ...
مدت هاست دلم نتوانسته خودش رو سبک کنه ...
مدت هاست دیگر در عمق قلبم کسی لانه ندارد ...
مدت هاست تمام باورم این است که هرچه بود تمام شد، چه خوب چه بد نسیمی بود که وزید و رفت ...
مدت هاست دل تنگ بارانم ...
مدت هاست عاشقی را از یاد برده ام ...
مدت هاست یاد گرفته ام بگویم، بنویسم خوبم تا بقیه بشنوند و بخوانند و باور کنند که خوبم ...
نمی دانم که مدت هاست چرا این گونه شده ام ...
غروب گفت: دریا گفت :
اگرچه زیبا ترین و تماشایی ترینم و طلوع را می توانم سرخ و گریان سازم
اما گاهی عجیب دلم برای طلوع تنگ می شود
آسمان گفت :
اگرچه آبی و نیلگونم و درخشان از ماه و ستارگانم
اما گاهی دلم برای زمین تنگ می شود وغم دوریه زمین مرا بارانی می کند
خورشید گفت :
گرچه گرم و خیره کننده ست روشنایی ام
و تمام زیبایی ماه از من است
اما حسرت نوازش مهتاب آزارم می دهد و روزی نیست که دلتنگش نشوم
اگرچه زلال و پاکم و امواجم مدام بر تن سخره ها مشت می کوبند
ولی هیچ گاه لبان خروشانم برای گرفتن بوسه ای حتی سرد به لب سخره ها نمی رسند
و غم دوری ساحل دلم را عجیب تنگ می سازد
در این لحظه ماه رو به من کرد و گفت :
تو نیز بگو کیستی و برای چه دلت تنگ است !!
گفتم اگرچه جوانم و دلم از جوانی سوخته
و گشته سپید گیسوانم
اما گاهی دلم برای جوانی تنگ می شود
من یک نفس عمیق بر درک جوانی ام . . .
یک نفر از کوچه ی ما عشق را دزدیده است عشق بازی در خیابان مطلقا ممنوع شد
این خبر در کوچه های شهر ما پیچیده است
دوره گردی در خیابانها محبت می فروخت
گوئیا او هم بساط خویش را برچیده است
عاشقی می گفت روزی روزگاران قدیم
عشق را از غنچه های کوچه باغی چیده است
عابری این تابلو را دورمیدان دیده است
یک چراغ قرمز از دیروز قرمز مانده است
چشمکش را هیز چشمی خیره سر دزدیده است
می روم از شهر این دل سنگهای کور دل
یک نفر بر ریش ما دلریشها خندیده است
ϰ-†нêmê§ |